گره افتاده بود در کارم
دانلود صوتی شعرخوانی استودیویی گره افتاده بود در کارم با شعر و نوای احمد بابایی در رسای شهدای مظلوم انقلاب اسلامی تهیه شده در مرکز هنری رسانه ای عهد
گره افتاده بود در کارم
سخت درگیر غصه ها بودم
با خودم حرف می زدم تا صبح
کاش ای کاش کربلا بودم
کاش ها بال بالِ پروازند
کوله بار گلایه در دستم
دم به دم، اشک و آه آوردم
میهمان خدا شدم وقتی
به شهیدان پناه آوردم
عطر و بوی خدا دلم را برد!
گم شدم در حوالی باران
در بهاری که سنگ هم ابری ست
چون وطن، همچو مادران شهید
کار این دل، هنوز بی صبری ست
ای رفیقِ هنوز گمنامم!
غم دنیا گرفته پای مرا
دست دل را بگیر و شادم کن
قَسَمت می دهم به روح امام
محضر شاه تشنه، یادم کن
هادی ام باش، آی ابراهیم!
ما که سرگرم روزگار شدیم
دستمان پیش عشق رو شده است
از خجالت، سکوتمان سرشار
حرفمان بغضِ در گلو شده است
شب قدر است، خوابمان نَبرد!
گاه، میعاد، کوفه و محراب
وعده، گاهی، شکوه مرصاد است
ای بنازم به آن شهیدی که
گاه، صید است و گاه صیاد است
ای بنازم به عاشقان علی!
خون، وضوی اهالی عشق است
سرخ شد چهره ی اذان حرم
هر کجا سجده می کنم پیداست
ردّ پای مدافعان حرم...
وَ هِیَ اَطهَرُ بِقاعِ الارض...
آرمان، عشق بود و آزادی
خنجر و طعنه، رَنجه اش کردند
ای بنازم به آن شهیدی که
قبل کشتن، شکنجه اش کردند
آرمان عزیز، حجّت ماست
تو بگو روبروی ما در جنگ،
پشت جلّاد، اجنبی باشد
آنچه بالاست پرچم شهداست
شهر، اگر شهر زینبی باشد
عَلَم از دست ما نمی افتد
به دلم شد برات، چِل سال است
یاشهیدند اسم اعظم ها
آخر الامر، می رسد تا قدس،
دیر و زود، این خطِ مقدّم ها
تازه، آتش بسِ حسن این است!
با شهیدان، وطن، وطن شده است
با شهیدان، زمان، زمانه ی ماست
چِلّه ای هست پشت هر تابوت
بار تکلیف، روی شانه ی ماست
شهدا را نمی بریم از یاد
در شهادت، حیات می جوشد
در شب تار، صبح عیدی هست
تا نشانی دهند مقصد را
سرِ هر کوچه ای شهیدی هست
راه را با ستاره، پیدا کن!
چند قرن است، آسمان، دورِ
سیصد و سیزده نفر گردد
ای شهیدان! دعا کنید، امسال،
صاحب ذوللفقار بر گردد
عطر عصر ظهور، پشت در است
شاعر: احمد بابایی