غروب تلخی داری رو خاکا سر میذاری
مداحی شور حسین طاهری شب چهارم محرم ۱۴۰۰ با متن نوحه غروب تلخی داری رو خاکا سر میذاری به جونت افتاده شمر میگه سنان چرا بیکاری هیئت فدائیان حضرت زهرا (س)
غروب تلخی داری رو خاکا سر میذاری
به جونت افتاده شمر میگه سنان چرا بیکاری
با نیزه اومد سمتت خون از لب و دهانت جاری
نفس بریده نیزه امون نمیده نیزه
چقدر تو مقتل این سو اون سو کشیده تو رو نیزه
صورت و در هم کرده تا به گلو رسیده نیزه
سلام علی الله عطشان سلام علی الله عریان حسین جانم حسین جانم
شلوغه دور گودال دیدم که رفتی از حال
چادر من هم مثل پیراهن تو میشه پامال
عقیق تو که بردن حالا میرن سراغ خلخال
کمین نشسته نیزه راهتو بسته نیزه
توی ضریح سینه ات دیدم سنان شکسته نیزه
پیرهنی رو که مادر داده می افته دست نیزه
تو های و هوی نیزه نگام به سوی نیزه
دیدم که خون از چشمات میریزه بر گلوی نیزه
دیدم سرت رو پیش چشمام زدن به روی نیزه
قدم قدم با نیزه یا سنگ زدن یا نیزه
خودم درآوردم از پهلوی زخمی چندتا نیزه