ای یار برخیز و ببین یار آمد از راه
مداحی واحد کربلایی حنیف طاهری شب اربعین حسینی ۱۴۰۰ با متن نوحه ای یار برخیز و ببین یار آمد از راه با قد خم با دیده تار آمد از راه هیئت عبدالله بن الحسن (ع)
ای یار برخیز و ببین یار آمد از راه
با قد خم با دیده تار آمد از راه
ای یوسف بی سر خریدار آمد از راه
از پیچ و تاب کوچه بازار آمده از راه
پیروز برگشتم سرت را پس گرفتم
سر نه که تنها حنجرت را پس گرفتم
با من کجا ها که نیامد سر برادر
از کوفه تا آشوب و تشت زر برادر
شد آشنا با سنگ و خاکستر برادر
از نیزه سر افتاد در معبر برادر
این سر مرا پشت سرت خیلی دوانده
حالا که میبینم دگر چیزی نمانده
اندازه دریا یک دل حرف دارم
جام تو از شرح مقاتل حرف دارم
از روی نی تا روی محمل حرف دارم
با تو اگر منزل به منزل حرف دارم
با کوله بار درد ها برگشته زینب
از پیش چشم مرد ها برگشته زینب
جان دادی و جانی بدهکارت شدم من
بعد از علمدارت علمدارت شدم من
تا که علمدارت شدم غارت شدم من
دیدی گرفتار گرفتارت شدم من
بردند بیرحمانه از جمع پری ها
خلخال معجر گوشواره روسری ها
پرپر زدی پرواز کردی بال افتاد
زیر سم مرکب فقط تمثال افتاد
بال و پر من گوشه گودال افتاد
روی تن تو دختر کم سال افتاد
تا قتلگاهت کعب نی خوردیم ای وای
از پهلویت نیزه درآوردیم ای وای
در کوفه پیش پای خود بس دام دیدم
من رخت بدعت را تن اسلام دیدم
از تار و پود آستین آرام دیدم
شاگرد هایم را سر هر بام دیدم
مانند ماهی رخ نمایان کرده بودی
بر روی نی گیسو پریشان کرده بودی
شمشیر ابروی تو شیرم کرد والله
شور نگاه تو اسیرم کرد و الله
یکبار غصه ناگزیرم کرد والله
دروازه ساعات پیرم کرد و الله
با شمر ها در شهر بی احساس رفتم
خیلی دلم می سوخت عباس رفتم
جمعیتی آمد برای محمل من
بر رستخیز کربلای محمل من
با خنده طی شد ماجرای محمل من
آواز می خواندند پای محمل من
این شام در حول و ولا انداخت ما را
قرآن تو خواندی و کسی نشناخت ما را
من شام را ویرانه ای منفور کردم
با خطبه ات چشم ستم را کور کردم
در شهر خفاشان هوای نور کردم
آنجا بساط روضه خوانی جور کردم
در بین مردم خار تر شد کیش دشمن
شال عزا انداختم در پیش دشمن
کوثر شدم افسوس آخر ساغرت ریخت
از آسمان دامن من اخترت ریخت
بار خجالت روی دوش خواهرت ریخت
برگشتم از راهی که موی دخترت ریخت
دردانه ات همراه دلبر برنگشته
از آن شبی که رفت با سر برنگشته