میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق
مداحی سنج و دمام حاج محمود کریمی شب هشتم محرم ۱۴۰۰ با متن نوحه میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق شه با کرم عشق مه محترم عشق صفای قدم عشق هیئت رایة العباس (ع)
میزنم دم ز علمدار رشید حرم عشق
شه با کرم عشق مه محترم عشق
صفای قدم عشق همان یار که گشته صنم عشق
چکد از لب او بر لب پیمان نم عشق همان شاه که باشد سر دوشش علم عشق
نگار دل زارم صفا بخش مزارم به جز عشق جمالش به دل خویش ندارم
قرارم و بهارم و شعارم همه دار و ندارم که باشد به شب اول قبرم به کنارم
دلم عاشق رویش شدم بنده کویش دلم بسته به مویش
قدح نوش صبویش شتابان دل زارم همه شب جانب کویش
چنان برگ خزانیست روان در دل جویش
ندارم به خدا جز هوس دیدن رویش مرا کشته به والله علی واری خویش
ابالفضل امیرم امیر بی نظیرم صفابخش ضمیرم
که جز عشق رخش در دل خسته نپذیرم
که خوش باشد باز زند باد ستیرم که صیدش شوم و زیر قدم هاش بمیرم
ز غیرش همه سیرم دل از مهر خدایی ابالفضل نگیرم
علمدار ابالفضل سپه دار ابالفضل
جهان گیر و جهان دار ابالفضل بود دلبر و دلدار ابالفضل
مرا یار ابالفضل مددکار ابالفضل
تپش های دل حیدر کرار ابالفضل شده در حرم فاطمه پرگار ابالفضل
زنم جار ابالفضل بود عشق شرربار ابالفضل
بگوید سر دیوانه سر دار ابالفضل
سرم پر ز هوایش دلم جای ولایش غلامم به سرایش
همه هستی و دینم به فدایش ربوده ز سر روح الامین عقل صدایش
بود محور عرش ازلی دست جدایش
حسین بن علی سوره توحید بخواند ز برایش
کسی نیست به پایش
به قربان نوایش به قربان دعایش
دلم گشته خریدار بلایش
به قربان گره بند عبایش
لقب باب حوائج نسب باب حوائج
خداوند نجابت و ادب باب حوائج
دلم غرق کمالش پریشان وصالش دو ابروی هلالش
جمالش و کمالش بود زینب کبری همه جا محو جمالش
دلم بنده نامش گرفتار مرامش که افتاده به نامش
نه حاتم نه سلیمان و نه لقمان که موسی است غلامش
حسین است کلامش ببین حسن ختامش به زهراست سلامش
قیامت متجلی شود از وقف قیامش تمامی بهشت است به نامش
خوش آن زمان که نکویان کنند غارت شهر مرا تو گیری و گویی که این اسیر من است